در بین فیلمسازان لهستانی دوران پس از جنگ جهانی دوم، آندره وایدا (2016-1926) شخصیتی بود که هم این سینما را ساخت و هم به آن معنا بخشید. او بهتازگی و در سن نودسالگی درگذشت و بهراستی جهان سینما یکی از استادان بلامنازع خود را از دست داد. دوران کاری او تقریباً 60 سال به طول انجامید و در این دوره او توانست 40 فیلم بلند سینمایی بسازد. البته در کنار فیلمسازی، آثار ارزشمندی در تئاتر نیز خلق کرده و فیلمهای کوتاه و مستند نیز در کارنامه هنری او وجود دارد. در میان این مجموعه آثار فوقالعاده 10 فیلم منتخب را برای معرفی برگزیدیم تا برای علاقهمندان این فیلمساز مروری باشد و برای دیگر علاقهمندان سینما معرفی کوتاهی برای اینکه شروع به دیدن فیلمهای این فیلمساز بزرگ سینما کنند. فیلمها در این فهرست بر اساس حروف الفبا مرتبشدهاند.
1- (The Ashes (1965
آخرین صحنه فیلم، صحنه عقبنشینی سپاه ناپلئون در مسکو است که در میان گستره بیانتهایی از برف حقیر و ناچیز مینمایند. این صحنه درواقع بهترین آنتی تزیست که تاکنون بر فیلم حماسی ابل گانس فرانسوی به نام «ناپلئون» ساختهشده است.
این فیلم تاریخی-حماسی چهارساعته، بهصورت سیاهوسفید و سینمااسکوپ فیلمبرداری شده و در بخش مسابقه
جشنواره کن 1966 اکران شده است، اما تا همین اواخر نسخه دیویدی آن موجود نبود تا اینکه نسخه بازسازیشده آن بر روی دیویدی عرضه شد. فیلمنامه این اثر اقتباسی از رمانی نوشته استفان زرومسکی است و داستان آن در اوایل قرن نوزدهم میگذرد، دورانی که لهستان زیر سلطه
ناپلئون بناپارت قرار داشت. داستان درباره این کشور چندپاره شده است و علاقه مردم آن به استقلال از فرانسه و تلاشهای زیادی که به شکست میانجامد. یکی از ویرانکنندهترین صحنههای این فیلم، لحظهای را به تصویر میکشد که سربازان لهستانی در خدمت ناپلئون، شورشیان هموطن خود را که برای استقلال میجنگند، قتلعام میکنند. ملتی دربند که به خدمت سیاستمداران درآمدهاند و یکدیگر را نابود میکنند. آخرین صحنه فیلم، صحنه عقبنشینی سپاه ناپلئون در مسکو است که در میان گستره بیانتهایی از برف حقیر و ناچیز مینمایند. این صحنه درواقع بهترین آنتی تزیست که تاکنون بر فیلم حماسی
ابل گانس فرانسوی به نام «ناپلئون» ساختهشده است.
2- (Ashes and Diamonds (1958
فیلم «Bringing Out the Dead» ساخته مارتین اسکورسیزی ازنظر بصری بسیار وامدار این اثر است و تئو انگلوپولوس، کارگردان بزرگ یونانی، این فیلم وایدا را یکی از 10 شاهکار جهان سینما نامیده است.
شاهکار بسیار مهم وایدا و فیلمی که تبیینکننده مکتب سینمایی لهستانی است. مکتبی که از پشت پرده آهنین حکومت کمونیستی بیرون آمد و کشو لهستان را بهعنوان یک مرکز مهم سینمایی در اروپا مطرح نمود. این فیلم بر اساس یک رمان طرفدار کمونیسم (نوشته یژی آندریوسکی) ساختهشده، اما وایدا موفق میشود ایدئولوژی تقدیس شده در کتاب را نقد کند و درواقع بینندگان درنهایت باشخصیت سرباز ضد کمونیسم همذات پنداری میکنند و با او همراه میشوند. سربازی که پس از پایان جنگ جهانی دوم و درحالیکه همچنان کشور لهستان زیر سلطه اتحاد جماهیر شوروی است، دچار تردید شده و نمیداند باید به مبارزه درراه کمونیسم ادامه دهد یا نه. بازیگر لهستانی، اِزْبیگنیـِف سیبولسکی بازی فوقالعادهای از خود به نمایش میگذارد و رنج و اندوهی که تصویر میکند یادآور بازی جیمز دین است. تصاویر فیلم هم بهیادماندنی هستند، مثلاً تصویر کلیسایی که بمبارانشده و صلیبی برعکس در میانه آن آویزان است، یا صحنهای که در آن سیبولسکی درباره دوستانی که در جنگ ازدستداده صحبت میکند و خاطره آنها را با شاتهای ودکا، یکییکی، زنده میدارد. فیلم «Bringing Out the Dead» ساخته
مارتین اسکورسیزی ازنظر بصری بسیار وامدار این اثر است و
تئو انگلوپولوس، کارگردان بزرگ یونانی، این فیلم وایدا را یکی از 10 شاهکار جهان سینما نامیده است.
3- (Danton (1983
فیلمی که در کشور فرانسه و با بازیگران فرانسوی ساخته شد. این درام سیاسی در ظاهر درباره انقلاب فرانسه است و در آن دوران اتفاق میفتد، اما درواقع هدف آن بازگو کردن اتفاقات و تغییرات سیاسیای است که در اواخر دهه هفتاد در لهستان با نام جنبش همبستگی به وقوع پیوست و درنهایت با قانون نظامی بیرحمانهای که در 1981 تصویب شد، به پایان رسید. بازی قوی و آتشین بازیگر فرانسوی، ژرار دوپاردیو از یکسو و بیانیهها و جملات سیاسی فوقالعاده زیاد فیلم از سوی دیگر باعث شد که این اثر تبدیل به والاترین فیلم فلسفی شود که پس از «مردی برای تمام فصول»(1966) ساختهشده است. «Danton» شاهکاری است که در بین آثار وایدا تنها «Ashes and Diamonds» را میتوان از آن برتر دانست.
4- (Dead Class (1977
در انتهای فیلم شما حس میکنید شاهد احضار ارواح آدمهایی بودهاید که در اروپای قبل از جنگ جهانی دوم و پیش از به وقوع پیوستن هلوکاست زندگی میکردهاند.
این مستند مهجور مانده و کمتر دیدهشده درباره نمایشنامه برجسته اثر
تادوژ کانتور، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر مدرن لهستانی است. فیلم از سویی بهطور تمام و کمال به اجرای تئاتری این نمایشنامه وفادار میماند و از سوی دیگر بیانگر تعهد و علاقه وایدا به تئاتر است. گروهی از افراد مسن با ظاهر آشفته و لباسهای ژنده، یکی از کلاسهای درس در مدرسهای را اشغال میکنند و شروع به گفتن دیالوگهایی طولانی و دکلمه وار تکرارشونده میکنند که بسیار به صحبتهای کودکانه شباهت دارد و با قسمتهایی از دروس دوران مدرسه درهمآمیخته است. ایده کانتور درباره «تئاتر مرگ« در این فیلم کاملاً تحقق پیدا میکند: در انتهای فیلم شما حس میکنید شاهد احضار ارواح آدمهایی بودهاید که در اروپای قبل از جنگ جهانی دوم و پیش از به وقوع پیوستن هلوکاست زندگی میکردهاند.
5- (Innocent Sorcerers (1960
وایدا فیلمنامه این اثر را باهمکاری یکی از استادان دیگر سینمای لهستان، یژی اسکولیمووسکی به نگارش درآورد. این فیلم کمخرج و کوچک، درواقع برای وایدا تغییری بزرگ محسوب میشد، چراکه او تصمیم گرفته بود برای اولین بار به سراغ داستانی درباره جوانان معاصر زمان خودش برود و قصهای را روایت کند که در دوران پس از جنگ اتفاق میافتاد. فیلم درواقع دو بازیگر اصلی دارد، پسری اهل ورشو که دنبال مد روز است (با بازی تادوژ لومنیکی) و دختری ناامید و سرخورده (با بازی کریستینا استیپولکوسکا) که سعی میکند با او لاس فلسفی بزند. فیلم در زمان اکرانش اقبال چندانی نداشت و به خاطر داشتن دیالوگهای شیطنتآمیز، مورد مخالفت بسیاری قرار گرفت؛ اما اکنون باگذشت چندین سال، همچنان تازگی و طراوت خود را حفظ کرده است. همین امروز هم میتوان فیلمنامه آن را بدون کموکاست و با بازیگران جدید به فیلم تبدیل کرد و نتیجه اثری خواهد شد که به طرز منحصربهفردی عجیبوغریب است و از نگرانیها و ترسهای نسل جوان امروز میگوید.
6- (Katyń (2007
وایدا جایزه اسکار افتخاری در سال 2000 از دستان جین فوندا دریافت کرد، اما چند سال بعد، یعنی در سال 2007، نام وایدا دوباره میان نامزدهای بهترین فیلم غیر انگلیسیزبان اسکار قرار گرفت. فیلمی که با آن مجدداً نامزد اسکار شد، اثری بود تاریخی که وایدا درباره قتلعام جنگل کاتین ساخت. واقعه دهشتناکی که در سال 1940 به وقوع پیوست و در طی آن، رژیم شوروی 10000 شهروند لهستانی (عمدتاً افسران و روشنفکران) را کشتار کرد و اجساد آنها را درون گورهای دست جمعی مدفون نمود. دقایق پایانی فیلم، روی بازآفرینی مکانیکی واقعه قتلعام تمرکز میکند و با شجاعت تمام بر وقوع این جنایت گواهی میدهد. جنایتی که تا سال 1989 که اتحاد جماهیر شوروی سرانجام فروپاشید، درباره آن دروغ گفتهشده بود و این اتفاق همواره انکار میشد.
7- (The Maids of Wilko (1979
جذابیت بصری فیلم حاکی از نبوغ مدیر فیلمبرداری، ادوارد کلوژینسکی و طراح صحنه و لباس، آلن استارسکی (که بعدها برای فیلم فهرست شیندلر برنده جایزه اسکار شد) است.
فیلم اقتباسی است از رمان کوتاهی نوشته یاروسلاو ایواسکیویتس، نویسندهای که در تاریخ ادبیات لهستان، بهعنوان بیانکننده احساسات سرکوبشده همجنسخواهانه و مالیخولیای جهانی شناخته میشود. داستان درباره مرد جوان ساکتی به نام ویکتور روبن است که به ویلای دوران کودکیاش بازمیگردد و میبیند که تمام زنانی که در آن دوران آنجا زندگی میکردهاند، هنوز آنجا هستند، بهظاهر تغییری نکردهاند اما زخم عمیق زمانه روی چهرهشان پیداست. هیچ فیلم لهستانی دیگری نبوده که از چنین مجموعه فوقالعادهای از بازیگران زن بهره ببرد، صحنه پایانی فیلم که سر میز صبحانه اتفاق میافتد، با حضور
آنا سنوییک و مایا کوموروسکا، صحنهای درخشان از پیروزی غیرقابلپیشبینی زنان در مقابل جوانی غمگین، خودشیفته و بدعنق را به نمایش میگذارد. جذابیت بصری فیلم حاکی از نبوغ مدیر فیلمبرداری،
ادوارد کلوژینسکی و طراح صحنه و لباس،
آلن استارسکی (که بعدها برای فیلم فهرست شیندلر برنده جایزه اسکار شد) است.
8- (Man of Marble (1977
تنها دیدن پنج دقیقه آغازین این فیلم کافی است تا شما بدانید که با یک فیلم متفاوت و بینظیر روبرو هستید. پنجدقیقهای که در طی آن میبینید که بک خبرنگار تلویزیونی به نام آگنیژکا، با رئیسش بحث شدیدی میکند و از حقوق خود دفاع میکند. او برای تکمیل گزارشی که درحالیکه تهیه آن است، درون شهر ورشو که در آن زمان شهری کمونیستی بود سفر میکند. موسیقی متنی که برای این صحنهها استفادهشده از گروهی به نام Alibabki است که تمام اعضای آن را زنان تشکیل میدهند. فیلم با صراحت بسیار، به جنایات دوران استالینیزم میپردازد و در آن زمان باعث ایجاد تلاطمهای سیاسی بسیاری شد و حتی میتوان آن را تا حدی در شعلهورتر کردن جنبش همبستگی مسئول دانست. جنبشی که وایدا چهار سال بعد درباره آن فیلمی به نام “Man of Iron” ساخت (که دنباله این فیلم محسوب میشود) و با آن برنده نخل طلای جشنواره کن در 1981 شد.
9- (The Promised Land (1975
بااینکه این فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار شد، ولی باهم به آن اتهام ضدیهود بودن زده شد. آندره وایدا این فیلم را با اقتباس از رمانی نوشته ولادیسلاو ریمونت ساخت و تمام سعی خود را کرد که همه عناصر ضد یهودی این رمان را از در فیلم خود حذف کند، اما بازهم از اتهامات در امان نماند.
حتی بااینکه این فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار شد، ولی باهم به آن اتهام ضدیهود بودن زده شد. آندره وایدا این فیلم را با اقتباس از رمانی نوشته
ولادیسلاو ریمونت ساخت و تمام سعی خود را کرد که همه عناصر ضد یهودی این رمان را از در فیلم خود حذف کند، اما بازهم از اتهامات در امان نماند. اکنون پس از سالها، شرکت پخش بریتانیایی Second Run فیلم را روی دیویدی منتشر کرده تا تماشاگران کشورهای غرب، بتوانند فیلم را ببینند و خود درباره آن قضاوت کنند. این فرصتی است تا تماشاگران بتوانند ببینند که این فیلم حماسی که در اواخر قرن نوزدهم و در شهر چند فرهنگی لودز اتفاق میفتد تا چه اندازه عظیم و بلندپروازانه بوده است. این فیلم چندین نسخه مختلف دارد: یک نسخه دوساعته، یک نسخه تقریباً پنجساعته، اما آن نسخهای که باید حتماً دیده شود، نسخه سهساعته آن است که کاملترین آنهاست. تصویری که این اثر از اختلافات و چالشهای طبقاتی در قرن نوزدهم ارائه میکند و همچنین نمایش جاهطلبیهای شخصی در آن دوران، بسیار کامل و منطبق بر واقعیت است تا حدی که میتوان آن را یکی از بهترین آثار سینمایی دانست که با درک صحیح از آن عصر، یکی از مهمترین دورههای تاریخی بشر که تغییرات و دگرگونیهای اساسی در جهان به وجود آورد و آن را تبدیل به دنیای صنعتی امروز کرد را ثبت کرده و به تصویر میکشد.
10- (2016) Wróblewski According to Wajda
وایدا توضیح میدهد که اولین بار، وقتی این نقاشی را دید، فهمید که هرگز نمیتواند نقاش خوبی شود و به همین دلیل فیلمسازی را انتخاب کرد. خیلی عجیب است اما باید از روبلوسکی ممنون باشیم که وایدا را به فیلمسازی سوق داد.
این مستد یکساعته که توسط مؤسسه آدام میکیویچ تهیهشده است شاید انتخاب سختی برای این فهرست به نظر بیاید، اما اگر شانس آن را داشتید که این مستند را پیدا کنید، بدانید که به تماشای یکی از شخصیترین موفقیتهای
آندره وایدا نشستهاید. فیلم درواقع یک سخنرانی تصویری است که در آن وایدا به دیدار دوباره نقاشیهای دوست و هنرمندی که او را الگو و قهرمان خود میدانست، یعنی آندره روبلوسکی (1957-1927) میرود. آثار
روبلوسکی در برخورد با تروما پس از جنگ و تصویر کردن آن بهقدری کامل است که وایدا با نگاه کردن به آنها اعتراف میکند که هرگز نمیتوانست در نقاشی به این سطح از کمال برسد. نقاشیای به نام تیربارانهای دست جمعی از روبلوسکی وجود دارد که در آن کشتار گروهی شهروندان و مردم عادی در زمان جنگ، با سبکی مینیمالیستی که به سورئالیسم گرایش دارد، نقش زدهشده است. وایدا توضیح میدهد که اولین بار، وقتی این نقاشی را دید، فهمید که هرگز نمیتواند نقاش خوبی شود و به همین دلیل فیلمسازی را انتخاب کرد. خیلی عجیب است اما باید از
روبلوسکی ممنون باشیم که وایدا را به فیلمسازی سوق داد، فیلم، ادای احترامی سرشار از احساسات است از سوی هنرمندی بزرگ که نسبت به هنرمند بزرگ دیگری ادا میشود.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
555